خواجوی کرمانی
- دیوان اشعارش شامل قصاید،غزلیات،قطعات، ترجیعات ورباعیات که بر روی هم به دوبخش
صنایع الکمال و بدایع الجمال تقسیم می شود.
- شش مثنوی در وزن های گوناگون با این نام ها: سام نامه، همای و همایون، گل و نوروز
روضه الانوار، کمال نامه و گوهر نامه. پنج مثنوی اخیر بر روی هم خمسه خواجو را تشکیل
می دهد.
مجموع اشعار خواجو از چهل هزار بیت فراتر می رود. وی در سرودن غزل، قصیده و مثنوی
(خاصه در غزل) توانایی و استعداد بسیار زیادی داشته؛ چنانکه بسیاری از غزلیات حافظ، حال
و هوای غزل های خواجو را دارد و چه از لحاظ مضمون و چه از لحاظ شکلی از او تاثیر گرفته
است.اما به جهت این که خواجو در فاصله زمانی زندگی دوشاعر بسیار برجسته و گرانسنگ
تاریخ زبان و ادب پارسی،یعنی سعدی و حافظ میزیسته گمنام واقع شده و مقام شاعری
وی چنان که باید شناخته نشده است. خواجو در سال 753 ه.ق. وفات یافت و درکنار دروازه
قرآن شیراز بر دامنه کوه الله اکبر مدفون گردید.
***
ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم
در درد بمردیم و بدرمان نرسیدیم
گفتند که جان در قدمش ریز و ببر جان
جان نیز بدادیم و بجانان نرسیدیم
گشتیم گدایان سر کویش و هرگز
در گرد سراپردهٔ سلطان نرسیدیم
چون سایه دویدیم به سر در عقبش لیک
در سایهٔ آن سرو خرامان نرسیدیم
رفتیم که جان بر سر میدانش فشانیم
از سر بگذشتیم و به میدان نرسیدیم
چون ذره سراسیمه شدیم از غم و روزی
در چشمهٔ خورشید درفشان نرسیدیم
ایوب صبوریم که از محنت کرمان
چون یوسف گم گشته به کنعان نرسیدیم
از زلف تو زنار ببستیم و چو خواجو
در کفر بماندیم و بایمان نرسیدیم